معنی صاحب خیر و نیکوکار

حل جدول

صاحب خیر و نیکوکار

ولی‌نعمت


نیکوکار

خیر

صالح، ثوابکار، خیر

ثواب کار

ثوابکار


خیر

نیکوکار، پاسخ منفی مودبانه

لغت نامه دهخدا

صاحب خیر

صاحب خیر. [ح ِ خ َ / خ ِ] (ص مرکب) نیکوکار.


نیکوکار

نیکوکار. (ص مرکب) منعم. خیرخواه. (ناظم الاطباء) خیر. بارّ. بَرّ. محسن. صالح. کریم. مفضل. (یادداشت مؤلف). مقابل بدکار:
میر نیکوکار و میر حق شناس
مهربانتر میر و فرختر مهی.
منوچهری (دیوان ص 111).
خدا عوض می دهد به او هم صحبتی پیغمبران نیکوکار را. (تاریخ بیهقی ص 310). حجت خدا بود پیش او تا او بترساند ستمکاران را و بشارت دهد نیکوکاران را. (تاریخ بیهقی ص 308). هیچکس از بنی اسراییل مجاهد و غازی نبود مگر یوشع و سخت نیکوکار بود. (قصص الانبیاء ص 129). خدا کار نیکوکاران را ضایع نخواهد گذاشت. (قصص الانبیاء ص 84). روی چون روز نیکوکاران و زلف چون شب گناهکاران. (سندبادنامه ص 212).
تو نیکوکار باش و بد میندیش
بدی کردند و نیکی با تن خویش.
سعدی.


خیر

خیر. [خ َی ْ ی ِ] (ع ص) مرد نیکوکار و دیندار و بسیارخیر. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). ج، خاره. || مشکور در اصطلاح درایه.

فرهنگ فارسی هوشیار

صاحب خیر

نیکو کار دهشمند (صفت) آن که کار خیر کند نیکوکار.

فارسی به عربی

مترادف و متضاد زبان فارسی

نیکوکار

بخشنده، خیر، درستکار، صالح، کریم، محسن، نکوکردار، نیک‌کنش، نیکوکردار،
(متضاد) بدکردار

فرهنگ عمید

نیکوکار

شخص درستکار و خوش‌رفتار و بخشنده،


خیر

نیکوکار، کریم،

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

صاحب خیر و نیکوکار

1224

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری